اگر همهی اصالتها در مقام مبارک امام مستقر است پس وعدهی هرکس اگر در آنجا نباشد در هر جاى دیگرى باشد در جای خود نیست. محل اصلى حضور ما در بیرون نیز آن زمانى است که امام ظهور کنند.
در کنار حضرت بقیةاللهg است که در روز فتح و فرج، آسمانِ غیب گشوده مىشود، در آنحال انسان در ساحت غیبىِ خود بیشتر زندگى مىکند تا در ساحتِ جسمانىاش.
تا وقتی حضرت صاحبالامرg در زندگیها ظاهر نشدهاند عموماً انسانها گرفتار جسمانیّت خود هستند و دغدغهی آنها امور ظاهری و ابتدایی است و گرفتار ولایت غاصبانه انسانها بر انسانها هستند. با ظهور حضرت صاحبالامرg غلبه با ساحات غیبى است و انسانها بیشتر در غیبِ خود بهسر مىبرند، همان طور که ائمهh در امور فردیِ خود اینگونه بودند و آن قدرى که با آسمان مرتبط بودند با زمین ارتباط نداشتند.[1] باید در انتظارِ آن وعدهی بزرگ بهسر برد تا فرا رسد و حتماً فرا مىرسد.
اگر قلبتان اعتماد به تحقّق وعدهی بزرگ خداوند ندارد، قلب معکوسی است، باید تغییر کند. قلبى که وعدهی بزرگ الهى را در افق عالم، حىّ و حاضر نمىبیند قلب کمیّتزدهای است که در حجاب غربزدگی فرو رفته و تصور کرده است که دورى و نزدیکىِ وعدهی خدا را باید با زمان فانی اندازهگیری کرد، در حالیکه غایات بشر واقعىتر از آناند که در زنجیرهی زمان محدود باشند. همینطور که وقتی متوجّه شدیم غایت هر انسانی امام اوست دیگر دوری و نزدیکی امام را در غفلت خود از امام مییابیم و نه در دوری و نزدیکی زمان ظهور امام، زیرا او واقعىتر و اصیلتر از آن است که در انتهای زمان به دنبالش بگردیم. وقتی امام زمان، امام همهی زمانهاست، غایت عالم که وقت ظهور حضرت است، امامِ همهی زمانها خواهد بود و لذا واقعىتر و اصیلتر از همهی زمانها میباشد و اگر از جهتی غایب است از جهات دیگر حاضر است. در آنحال است که قلب شما قلب حقیقی است و مثل قلب رسول خداf ظهور را در افق عالم مینگرد و میگوید: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ فِیهِ رَجُلًا مِنْ وُلْدِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی یَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»[2] اگر از دنیا یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آنقدر آن روز را طولانی میکند تا مردی از فرزندان مرا برانگیزد که همنام من است، و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و ستم شده باشد. رسول خداf چگونه مینگرند که ظهور مهدیg را از ضروریات عالَم وجود میدانند؟
انتظارِ آن وعدهی بزرگ طوری باید باشد که بتواند امروزمان را از تسلیم به سیاهى و پوسیدگىِ دوران، آزاد کند وگرنه انتظارمان انتظار حقیقی نیست.
مگر مىتوان متوجّهی آن غایت اصیل بود و با تمام وجود چشم بر آن ندوخت؟ این به معنی آن است که انسان به اصیلترین هدف نیندیشد وگرفتار بیهویتی و بحران هویت شود. چنین انسانی نمیداند چه باشد و چه نباشد، خیلی راحت اسبابِ دست امیال خود و دیگران میشود، حتی خدمت و خیانت را تشخیص نمیدهد. به همین جهت انتظارِ حقیقی، اصیلترین شخصیت را به انسان میبخشد بهطوریکه اگر دنیا برگردد او بر نمیگردد.
حضرت سجادu در وصف منتظران امام دوازدهمg میفرمایند: «تَمْتَدُّ الْغَیْبَةُ بِوَلِیِّ اللَّهِ الثَّانِی عَشَرَ مِنْ أَوْصِیَاءِ رَسُولِ اللَّهِf وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ یَا أَبَا خَالِدٍ إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِf بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَf انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَج»[3] آن غیبت بهوسیلهی دوازدهمین از جانشینان رسول خداf و امامان بعد از او ممتد مىشود. آنهاییکه در زمان غیبت او قائل به امامت او و منتظر ظهور اویند، برترینِ مردم همهی زمانهایند، چون خداوند به آنها شعور و فهمی میدهد که غیبت او نزد آنها همانند مشاهدهی اوست و خداوند اینها را در آن زمان همانند مجاهدان در کنار رسولاللهf قرار میدهد، اینها مخلصان حقیقی و شیعیان راستین ما و دعوتگران بهسوی دین خدا در نهان و آشکار هستند.
رسول خداf به علیu فرمودند: ای علی! بدان که شگفتانگیزترین مردم از جهت ایمان و عظیمترین آنها از روی یقین، مردمی هستند که در آخرالزّمان خواهند بود، پیامبر را ندیدهاند و از امام نیز محجوبند، اما به سیاهی که بر سفیدی نوشته شده ایمان دارند.[4][1] - امیر المؤمنینu میفرمایند: «سَلُونِی عَنْ طُرُقِ السَّمَاءِ فَإِنِّی أَعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ الْأَرْض» از من از راههاى آسمان را پرسش کنید که بدانها از راههاى زمین آگاهترم.( علامه حلى، نهج الحق و کشف الصدق، ص: 240)
[2] - الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 341.
[3] - بحارالأنوار، ج 52، ص122.
[4] - کمالالدین، ج 1، ص 538، باب 25، ح 8.
- ۹۰/۰۹/۲۴