هفت وادی سلوک

اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد.

هفت وادی سلوک

اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد.

اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد. ولی بعضی از عرفا عقیده دارند که انسان بر حسب استعداد می تواند بدون آن که بعضی از این مراحل را طیّ کرده باشد به سرمنزل مقصود برسد. یعنی در واقع چند منزل یک منزل بنماید. ولی این بسته به توفیقات غیبی است. والّا به حکم نردبان پله - پله تاکسی مراحل پائین را نپیموده باشد به مقامات بالاتر نمی تواند برسد. این مراحل و منازل را عرفا و مشایخ بزرگ هر کدام به طوری معیّن نموده اند که از یکدیگر متفاوت است.
ما در اینجا طریق سیر و سلوک را به طوری که یکی از عرفای بزرگ ایران شیخ فریدالدّین عطّار در کتاب مشهور خود موسوم به «منطق الطیّر» بیان نموده است، به طور اختصار از نظر خوانندگان گذرانده مسئلت می نمائیم که در طی این طریق توفیقات الهی شامل حالشان باشد. به عقیده عطّار سیر وسلوک هفت وادی است بدین قرار:

1- طلب
2- عشق
3- معرفت
4- استغنا
5- توحید
6 – حیرت
7- فقرو فنا

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه
  • ۰
  • ۰

انتظار و خودآگاهى

انسان های خودآگاهى که در پرتو فرهنگ انتظار، از مدرنیسم و تجدّد روی برگردانده اند خوب می‌فهمند با استیلای فرهنگ مدرنیته چه چیزی را از دست داده اند و چگونه طوفانِ انسان براندازِ آن فرهنگ، خانه‌ی ایمان آن ها را از جا کنده و ویران کرده و در نتیجه روز به روز به عظمت وعده‌ی بزرگ خداوند بیشتر پی می‌برند و با انتظار به تحقق آن وعده، تنهایى خود را حیات مى‏بخشند.

اگر ما فشارِ از خودبیگانگی و پوچ‌انگاریِ جهان امروز را بر پشت خود حس مى‏کردیم می‌فهمیدیم چگونه فرهنگ مدرنیته خانه‌ی ایمان ما را ویران کرده و خلوت‌مان با خدا را از ما ربوده است. در آن‌صورت با تمام وجود متوجه ‌ضرورت ظهور حضرت بقیة‌اللهg می‌شدیم و همه‌ی زندگی را جهت تحقّق آن وعده‌ی بزرگِ خداوند به‌کار می‌گرفتیم.

تفکّر راستین یعنی دیدن همه‌ی عالم در ارتباط با انسان کامل و این دقیقاً معنای توحید است. اگر انسان‌ها همه‌ی حرکات و افکار خود را تحت سایه‌ی انسان کامل معنی نکنند در همه‌ی کارها به پوچی گرفتار می‌شوند. کلید رجوع به توحید، رجوع به انسانی است که نمایش بالفعل توحید خداوند است وگرنه با توحید نارسائی روبه‌رو خواهیم بود که بدون داشتن اُسوه‌ی عملی، در حدّ تئوریِ ذهنی متوقف است. برای آن‌که بفهمیم عدم رجوع به انسان کامل چقدر انسان را بی‌معنی می‌کند و از توحید واقعی باز می‌دارد کافی است به‌معنی زندگی در جهان‌شناسی مدرن توجه کنیم و این‌که در آن جهان‌شناسی فعّالیت‌های بشر با چه انگیزه‌ای تعریف می‌شود. بدبینی، اضطراب، شکاکیت و ناامیدی و انبوهی از آثار هنریِ بی‌محتوا، بیانگر این حقیقت است که دیگر هیچ چیزِ بزرگی در زندگی بشر مدرن وجود ندارد که شایسته‌ی توجّه‌کردن باشد، چون به رازآلودترین مخلوق یعنی انسان کامل نظر نمی‌کند تا انسانیت را سراسر معنا و خداگونگی ببیند و نه حیوانی مؤدب.

ما در مدرنیسم به‌جای بقاءِ با حقّ، به تزلزلِ با زمین گرفتار آمدیم و در نتیجه حکم عالم ماده که در ذات خود عین حرکت است، بر جان ما سرایت کرد. جهت جان‌ را از خدایی‌که عین بقاء و قرار است تغییر دادیم و براى تسلّط بر زمینِ متزلزل، ابزارهایی مهیب ساختیم و همه‌ی زندگىِ ما ساختن ابزارهایى شد که خود عین بى‏قرارى است و این اوج سرگردانی است که فعلاً تقدیر ما شده است.

انسان‌ها با گره زدنِ خود به‌ خدا می‌توانند نقشی فعّال داشته باشند و این‌کار با توجّه و محبت به انسان کامل انجام می‌شود که آثار خدایی‌شدن انسان را به او می‌نمایاند. کسانی‌که در جهانی زندگی می‌کنند که حاکم آن انسان کامل است حتماً تعامل آن‌ها با جهان، انسانی خواهد بود، در حالی‌که ساکنان جهان ماشینی با همه چیز مثل ماشین رفتار می‌کنند و در نتیجه جهان را سرد و بی‌عاطفه می‌یابند و خودشان هم مثل آن می‌شوند. مگر ممکن است «وجود» در مرتبه‌ای از مراتبش از حیات و شعور بی‌بهره باشد؟ مگر ممکن است عالمِ وجود در مرتبه‌ای از مراتبش از مقام اوّلین مخلوق و کامل‌ترین وجود منقطع باشد و باز بتواند به حیات خود ادامه دهد؟

دوره‌ی تحقّق نفس مطمئنّه، که عالَمِ توجّه مقرّبان به ساحت قدس است، دوره‌ی فعلیّت‌یافتن وجوه قدسى آدمى و دوره‌ی ظهور ولایت حقّ و دوره‌ی کمال نهایى و به صحنه آمدن عشق و صلح و شیفتگى به‌ حقیقت است. چنین آرمانی چیزى نیست که بتوان از آن دست شست و به آن نظر نکرد و در انتظار آن نماند، بیرون از چنین تاریخی، به انتظار مرگِ خود هر روز در روزی سیاه‌تر از روز قبل دست و پا می‌زنیم.

آری، مگر مى‏شود انسان از وجه قدسى خود که در مقام ظهور ولىّ‏اللّه‏ الاعظم به صحنه مى‏آید، دل بکَند؟ اگر از آن وجه دل بکند پس به چه وجهی از خود دل ببندد؟ مگر ناخود را خود پنداشتن آرامش‌بخش است و انسان می‌تواند در آن‌حال به خودش معترض نباشد و برخود عصیان نکند؟ اگر انسان متوجّه مقام ولی‌الله‌الأعظم بشود به اصیل‌ترین وجه خود نظر انداخته، هرچند آن حضرت را در افق‏هاى دوردست بنگرد، در حالی‌که او نه غیر قابل دسترس است و نه بیگانه از جان‌ها. آن‌کس که جز از بی‌اهمیت‌ترین معانی از همه‌ی معانی جهان، یعنی از امام عصرg چشم پوشیده بداند از اصیل‌ترین وجه خود که صورت بالفعل انسان است غافل شده، چنین کسی هرگز متوجّه‌ی اهمیت حیات و رحمت الهی در ذرِّه ذرّه‌ی جهان نخواهد شد زیرا از کیفی‌ترین حقیقت عالم چشم برداشته است.

ما وقتی کیفیات عالم را می‌شناسیم که متوجّه‌ی کیفی‌ترین حقیقت یعنی حضرت صاحب‌الأمرg باشیم که او روح جهان است. هر نگاهی که ابعاد متعالی عالم را نادیده گرفت و عالم را از کیفیت‌ها جدا کرد باید ریشه‌ی چنین نگاهی را در غفلت از فرهنگ مهدویت بداند. بدون شناخت انسان کامل کسی نمی‌تواند به شناخت حقیقیِ هیچ چیز دست یابد، چون از شناخت خود محروم شده است. آری به آسانی می‌توان دریافت که با عدم توجّه به حضرت بقیة‌الله‌الأعظمg از توجّه‌ صحیح به خود محروم می‌شویم و این شکاف بزرگی بین انسان و خدا است و ما نام آن را ظلمات آخرالزّمان می‌گذاریم.[1]



[1] - در رابطه با معنی این‌ نکته که حضرت صاحب‌الأمرg روح جهان هستند می‌توانید به کتاب «مبانی معرفتی مهدویت» و کتاب «واسطه‌ی فیض» از همین مؤلف رجوع کنید.

  • ۹۰/۰۹/۲۶
  • سید مهدی سجادی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی