عالم بىاُنسى
در مقام انتظار باید به هر دو وجهِ این مقام توجّه داشت و روى آن تأمّل و تدبّر کرد. یکى ایمان به ولایت الهی از طریق امام عصرg و آثار آن ایمان و دیگری شناخت ظلمات آخرالزّمان یعنی شناخت ریشهی اصلی انحرافی که منجر به عدم حاکمیت امام معصوم شده است. همین امروز اگر کسى در مقام اُنس با امام زمانش نباشد در بىاُنسى با حقایق نورانی بهسر مىبرد، چون در حال حاضر و در شرایط هبوط هیچ چیزِ دیگری برای انسان ارزشِ مأنوسشدن با خود را ندارد. اُنس با انسانِ کامل بهکلّی انسان را از کوتهبینی آزاد میکند و با دیگر اُنسها قابل مقایسه نیست، بهخصوص که اُنس با امام - که قلب عالم هستی است- اُنسی شهودى و حضورى است، اُنسى است که تمام وجود انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد. امام خودشان در شور تامِّ بندگىاند و انسانها را به شور و شیدایى با خدا مىکشانند. زیرا ما همه در ذات خود بندهی خداییم و فقط شور بندگى برای ما شور حقیقى خواهد بود. وقتی فهمیدیم امام بندهی محض خداوند است میفهمیم شور امام شور محض بندگى است و هرکس به اندازهاى که از امام، یعنى از عین بندگى فاصله دارد، به همان اندازه از خودِ حقیقىِ خود فاصله دارد و به همان اندازه ناخود است و اُنس با چنین خودی، اُنس با بیگانه ی به ظاهر آشناست و هرگز شورآفرین و راضیکننده نیست.
رسیدن به شور بندگى و اُنس شهودى و حضورى با امام یک راه دارد، فقط کافى است بتوانیم به امام نظر کنیم تا آمادهی تجلّیات نوری حضرت شویم. امید و اطمینان و یقین به اینکه اگر ما ارادتمندانه به امام نظر کنیم امام به ما نظر میکنند، چارهی کار است. حضرت صادقu در رابطه با برکات یقین میفرمایند: «الْیَقِینُ یُوصِلُ الْعَبْدَ إِلَى کُلِّ حَالٍ سَنِیٍّ وَ مَقَامٍ عَجِیبٍ کَذَلِکَ أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِf عَنْ عِظَمِ شَأْنِ الْیَقِینِ حِینَ ذُکِرَ عِنْدَهُ أَنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ کَانَ یَمْشِی عَلَى الْمَاءِ فَقَالَ لَوْ زَادَ یَقِینُهُ لَمَشَى فِی الْهَوَاءِ یَدُلُّ بِهَذَا أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعَ جَلَالَةِ مَحَلِّهِمْ مِنَ اللَّهِ کَانَتْ تَتَفَاضَلُ عَلَى حَقِیقَةِ الْیَقِینِ لَا غَیْرُ وَ لَا نِهَایَةَ بِزِیَادَةِ الْیَقِینِ عَلَى الْأَبَدِ وَ الْمُؤْمِنُونَ أَیْضاً مُتَفَاوِتُونَ فِی قُوَّةِ الْیَقِینِ وَ ضَعْفِهِ فَمَنْ قَوِیَ مِنْهُمْ یَقِینُهُ فَعَلَامَتُهُ التَّبَرِّی مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ إِلَّا بِاللَّهِ وَ الِاسْتِقَامَةُ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ عِبَادَتُهُ ظَاهِراً وَ بَاطِناً قَدِ اسْتَوَتْ عِنْدَهُ حَالَةُ الْعَدَمِ وَ الْوُجُودِ وَ الزِّیَادَةِ وَ النُّقْصَانِ وَ الْمَدْحِ وَ الذَّمِّ وَ الْعِزِّ وَ الذُّلِّ لِأَنَّهُ یَرَى کُلَّهَا مِنْ عَیْنٍ وَاحِدَةٍ وَ مَنْ ضَعُفَ یَقِینُهُ تَعَلَّقَ بِالْأَسْبَابِ وَ رَخَّصَ لِنَفْسِهِ بِذَلِکَ وَ اتَّبَعَ الْعَادَاتِ وَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ بِغَیْرِ حَقِیقَةٍ وَ سَعَى فِی أُمُورِ الدُّنْیَا وَ جَمْعِهَا وَ إِمْسَاکِهَا»[1] یقین گوهر گرانبهائى است که انسان را به مراتب بلند و مقامات رفیع و شگفتآور میرساند و این گفتار رسولخداf است که از عظمت و ارزش یقین خبر داد هنگامى که نام عیسىبنمریمu برده شد و گفته شد که آن حضرت بر روى آب راه می رفت. فرمودند: اگر یقین عیسىبنمریم بیشتر بود میتوانست در هوا حرکت کند. از این بیانِ رسولخداu استفاده مىشود که ملاک و میزان برترى انبیاء بر یکدیگر تفاوت مراتب و درجات یقین آنها است و مراتب ازدیاد یقین حد و نهایتى ندارد و مراتب مؤمنان هم با ضعف و شدّت یقین متفاوتند و علامت و نشانهی قوّت یقین در مؤمن این است که از هر قدرت و نیروئى بهجز قدرت خدا منقطع باشد و در اجراء امر و فرمان خدا محکم و استوار بوده و در همهحال در نهان و آشکار در درون و برون متوجّهی خدا و عبادت او باشد و حالات گوناگون، بود و نبود، زیادى و کمى ثروت، مدح و نکوهش، عزت و ذلت در نظرش یکسان باشد. چون مؤمن تمام اینها را با یک چشم میبیند. ولى آنکس که یقین او ضعیف باشد دلش متوجّهی اسباب و عوامل ظاهرى است و خود را در برابر آنها کوچک میکند و دنبال عادتها و مقیّد به آنها است و تحت تأثیر مدح و ثنا و نکوهش بىپایه و اساس مردم قرار میگیرد و جدیّت و کوشش خود را در کارهاى دنیا و بهدست آوردن و اندوختن آن صرف میکند.
پس فقط و فقط اگر با تمام اطمینانِ یقینی به امام نظر کنیم از تجلیات نوری حضرت بهرهمند میشویم و این شروع انتظار است. درست است که زحمت و خوندل خوردن دارد ولى راه روشن است و رسیدن ممکن. برسیم بهجایى که با اطمینانِ تمام و با معرفت روشن و با انگیزهاى صحیح به آن مقام مقدّس نظر کنیم و دیگر هیچ، و یافتنِ همهچیز.
روایات ائمهh به ما کمک میکنند که بفهمیم جهت جان خود را بهکدام سو بیندازیم ولی برای واردشدن به عالم انتظار باید هرکس خودش همّت کند. ابتدا باید فهمید مقام واسطهی فیض، یک حقیقت محض و یک شعور بیکرانهای است که دارای تجلیات نوری است و برخی به آن نزدیک و برخی از آن دورند. معیار قرب به انوار آن حضرت شرکت در انتظار آگاهانه است نسبت به حاکمیت امام معصوم در عالم و اینکه در این انتظار باید جان خود را بدون هیچ ابزار و واسطهای بهمیان آورد و با نوری مرتبط شد که تعریفپذیر نیست ولی پدیدآورندهی هر شور و شعورِ صحیحی است که انسان بدان نیاز دارد.
- ۹۰/۰۹/۲۷