همدلى با طبیعت
دل بشر هرچه سیاهتر شد و در هبوطِ بیشتری فرو رفت، علم او بیشتر علم سلطه و غلبه و استیلا بر دیگران شد و به علم ابزار و تکنیک تغییر ماهیت داد. و نه تنها مانع فهم درست ما از طبیعت شد بلکه مانع از آن گشت تا انسانها با طبیعت به عنوان آیت الهى همدلى و ارتباط داشته باشند و همدلى انسانها با یکدیگر و با خداى خودشان، مورد غفلت قرار گرفت. این روحیه کجا و روحیهای که با ولایت امام عصرg ظهور میکند کجا؟ احوالاتی که انسان در سایهی وجود مقدس حضرت بقیةاللهg منوّر به علم حضوری و شهودی و شیفتگى و شیدایى میگردد. بصیرت اولیاء الهى در آن زمان به گونهاى است که صحنهی عالم و همهجاى جهان مثل کف دستشان است. بنا به فرمایش امام صادقu: «و اذا قامَ القائم بَعَثَ فی اقالیم الارض، فی کلّی اقالیم رجلاً، ثم یقولُ لَهُ، عهدُکَ فی کفّک، فأذا وَرَدَ علیکَ ما لاتفهمه و لاتعرفُ الْقضاء فیه، فانظر الی کفّک و اعمل بما فیها»[1] وقتی قائم قیام کند به هر ناحیه از نواحی زمین کسی را میفرستد و میگوید تعهّد و پیمانت - دستورالعمل تو - در کف دست تو است، چون امر مهمّی به تو روی آورد که تو آن را ندانی و در انجام آن سرگردان شوی به کف دستت بنگر و تصمیم خود را بگیر و عمل کن. و نیز می فرمایند: مؤمن در عصر قائم در حالیکه در مشرق قرار گرفته، برادر خویش را که در مغرب است میبیند و همانگونه که در مغرب قرار دارد، برادر مؤمن خویش را در مشرق میبیند.[2] هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند در دستگاه شنوایی و بینایی شیعیان ما، گستردگی و کشش ویژهای میبخشد تا میان آنان و مهدیِ ما واسطه و نامهرسان فاصله نباشد.[3]
ذهنى که هنوز گرفتار ابزارهاست علم امام و یارانش را ابزارى نگاه میکند و تصوّر مىکند اینکه در روایت فرموده: یاران امام از اینطرف دنیا آنطرف دنیا را مىبینند، از طریق اینترنت اینکار را میکنند در حالیکه این نوع دیدن با ابزارهاى مادی به یاران امام اختصاص ندارد، هر کافرى هم این چنین توانایىهایی دارد، آن رؤیت و بصیرت اساساً در مقام دیگرى است.
هدف اصلی علم نه دستکاری جهان که فهم جهان و فهم خودمان است تا بتوانیم با کمال انسانیتِ خود هماهنگ شویم و این با حقیقت توحید توسط انسانی که قلبش ظرف مشیت الهی است ممکن است.
وقتی در نگاه مدرنیسم توحید به معرفتی مرده تبدیل شد هیچ علمی برای بشر برجای نمیماند و نام عقلانیتِ ابزاری را علم میگذارند و فکر میکنند آن دو درجه علمی که از 27 درجهی آن در زمان حضرت ظهور میکند، همین علوم ابزاری است.
امام محمد باقرu میفرمایند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُؤُسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ»[4] چون قائم ما قیام کند، خداوند دست او را بر سر بندگان قرار میدهد، پس در اثر آن، عقلهای آنها جمع میشود و رؤیاهای آنها کامل میگردد. حضرت صادقu نقل فرمودند :«الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفا»[5] علم بیست و هفت حرف است. آنچه پیغمبران آوردهاند دو حرف است و مردم هم تا کنون بیش از آن دو حرف ندانستهاند، پس موقعى که قائم ما قیام میکند، بیست و پنج حرفِ دیگر را بیرون مىآورد و آنرا در میان مردم منتشر میسازد و آن دو حرف را هم بهآنها ضمیمه نموده تا آنکه بیست و هفت حرف خواهد شد. آیا آن دو حرف از علمی که قبل از مهدیg در بین بشر موجود است از جنس علم انبیاء است و یا علم ابزاری؟
شما میدانید جامعه موقعی جامعهی واقعی و آرمانی است که تمام مراتب و ساحات علم وارد فرهنگ و معرفت بشری بشود وگرنه جهل و باطل جامعه را میگیرد. در شرایط جدید نتایج علم تجربی با تعبیرها و تفسیرهای مادّی و الحادی تمام افق روحی بشر را اشغال کرده و لذا است که اندیشمندان معتقدند اگر بخواهیم بشر را از دست منظری که Science یا علم تجربی برای بشر آورده آزاد کنیم، یک انقلاب زیربنایی باید در ساحتهای معرفت بشری ایجاد شود تا بشر از این قفس آهنین رها شود و به علومی دست یابد که موجب سلوک قلبی او گردد.
- ۹۰/۰۹/۲۷