اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد.
اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد.
اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد. ولی بعضی از عرفا عقیده دارند که انسان بر حسب استعداد می تواند بدون آن که بعضی از این مراحل را طیّ کرده باشد به سرمنزل مقصود برسد. یعنی در واقع چند منزل یک منزل بنماید. ولی این بسته به توفیقات غیبی است. والّا به حکم نردبان پله - پله تاکسی مراحل پائین را نپیموده باشد به مقامات بالاتر نمی تواند برسد. این مراحل و منازل را عرفا و مشایخ بزرگ هر کدام به طوری معیّن نموده اند که از یکدیگر متفاوت است. ما در اینجا طریق سیر و سلوک را به طوری که یکی از عرفای بزرگ ایران شیخ فریدالدّین عطّار در کتاب مشهور خود موسوم به «منطق الطیّر» بیان نموده است، به طور اختصار از نظر خوانندگان گذرانده مسئلت می نمائیم که در طی این طریق توفیقات الهی شامل حالشان باشد. به عقیده عطّار سیر وسلوک هفت وادی است بدین قرار:
"سقوط امریکا شتاب فزایندهای به خود گرفته است." گمان میکنید گوینده این جمله کیست؟ محمود احمدینژاد؟ یکی از رهبران استعمارستیز امریکای لاتین؟ نه، اشتباه میکنید.
پیدایش سرزمین کربلا به دوران بابلیها بازمیگردد. در آن زمان این سرزمین مجموعهای از روستاها بوده است که برای بابلیها تقدس خاصی داشته است. به نقل از برنا، یکی دیگر از نامهای کربلا "کور بابل" بوده است و معنای آن به زبان عربی یعنی مجموعهای از روستاهای بابلی. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که کربلا به سان مادر بسیاری از روستاهایی بود که در حد فاصل شام و فرات قرار داشتهاند و نیز مادر تمدنهای بینالنهرین بوده که مرکز عبادت در آن زمان نیز تلقی میشد.
بنده انقلاب اسلامی را بستر ظهور اسم جامع «الله» میدانم منتها در موطن نازلهی آن، ولی انقلاب مشروطه بستر ظهور اسم جامع «الله» نبود، چون در آن انقلاب هنوز برای شاه جایی قائل شده بودند.
حتماً از زبان بزرگانی که غرب را نقد کردهاند شنیدهاید که یکی از مشکلات دنیای مدرن برای بشر جدید این است که انسان را بیعالَم میکند و او را از هرگونه ثبات و قراری که نشانهی اتصال به عالَم بقاء است خارج مینماید.
اگر ما بفهمیم بیتاریخی یعنی چه؟ میفهمیم که تاریخ یعنی چه. در بیتاریخی، انسانها حس میکنند که انگار در صحنه نیستند، پول دارند، فعالیت میکنند، تفریح میروند اما انگار نیستند.
حضور در تاریخ نورانی از طریق انتظارِ ظهور حضرت صاحبالامر، همعهد و هماهنگشدن با همهی انبیاء و اولیاء در طول تاریخ است و انسانها عملاً از آن طریق وارد اردوگاه موحدین تاریخ میشوند، لذا انسان با ورود در فرهنگ انتظار، هم در کنار حضرت امام حسینuشمشیر میزند و هم در کنار حضرت مهدیgدر خیمهی آن حضرت بهسر میبرد و معنی«اَفْضَلُ اَعْمالِ شیعَتِنَا اِنْتِظارُ الْفَرَج»[1] بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج و انتظار گشایش امور به دست آن حضرت است، تحقق مییابد، و روشن میشود چرا «اِنْتظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج»[2] نفسِ انتظارِ فرج، خودْ فرج و گشایش است.
با فهم معنی نظام بقیةاللهی روشن میشود چرا مقصد همهی انبیاء و اولیاء تحقق حاکمیت حضرت مهدیgاست. زیرا تا کسی «زمانِ باقی» را درک نکند نمیتواند بقیةالله را درک کند.
نظر به شرایط ظهور انسان کامل و حاکمیت آن حضرتgدر تمام مناسبات بشری، حضور در جبههی مثبت و نورانی تاریخ است که مقابل آن و نتیجهی غفلت از ظهور آن حضرت، ورود به جبههی ظلمانی و بیثمر تاریخ خواهد بود.