اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد.
اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد.
اهل تصّوف و عرفان برای رسیدن به مقام کمال و وصل، راههایی دارند که آن را طرق سیر و سلوک می خوانند و معتقدند که انسان واقعی کسی است که این راه را مرحله به مرحله و منزل به منزل طیّ نموده به پایان آن رسیده باشد. ولی بعضی از عرفا عقیده دارند که انسان بر حسب استعداد می تواند بدون آن که بعضی از این مراحل را طیّ کرده باشد به سرمنزل مقصود برسد. یعنی در واقع چند منزل یک منزل بنماید. ولی این بسته به توفیقات غیبی است. والّا به حکم نردبان پله - پله تاکسی مراحل پائین را نپیموده باشد به مقامات بالاتر نمی تواند برسد. این مراحل و منازل را عرفا و مشایخ بزرگ هر کدام به طوری معیّن نموده اند که از یکدیگر متفاوت است. ما در اینجا طریق سیر و سلوک را به طوری که یکی از عرفای بزرگ ایران شیخ فریدالدّین عطّار در کتاب مشهور خود موسوم به «منطق الطیّر» بیان نموده است، به طور اختصار از نظر خوانندگان گذرانده مسئلت می نمائیم که در طی این طریق توفیقات الهی شامل حالشان باشد. به عقیده عطّار سیر وسلوک هفت وادی است بدین قرار:
بعد از مقدمهی فوق باید عرض کنم؛ در راستای طرحِ صحیح اندیشهی مهدویت، جهت عبور از ظلمات دوران آخرالزمان، باید یک «لا» و یک «إلاّ» در دستور کار قرار گیرد.
از آنجاییکه خداوند کمال مطلق و جامع جمیع کمالات است، اولین مخلوق او، مخلوقی است که در عین مخلوقیت، جامع همهی کمالات و اسماء الهی میباشد و لذا اولین صادره از خداوند نمیشود ملائکه باشند، چون هرکدام از آنها مظهر اسمی از اسماء الهیاند.
همان طور که در مورد خداشناسی، وقتی آلوده به خرافات میشویم که معرفت صحیحی نسبت به خدا نداشته باشیم و در آن صورت است که این فکر پیدا میشود که ای کاش خدا اینجا بود تا موهایش را شانه میکردم ویا اُلاغش میآمد این علفها را میخورد. در بارهی سایر معارف الهی هم وقتی گرفتار آسیب میشویم که بدون معرفتی صحیح آنها را پذیرفته باشیم.
شور و شعف بندگى بهترین شور و شعفی است که انسان بهدنبال آن است و مرکز اصلی آن شعف، قلب مبارک حضرت صاحبالأمرgمیباشد و بههمین جهت رسیدن به آن شور فقط با اتصال به قلب آن حضرت امکان پذیر است.
آنکس که به غیر حکومت خدا -که از طریق حاکمیت امام معصوم محقّق میشود- راضى است، حتماً از دلآگاهىِ پارسایانه محروم میشود و به القائات نفس امّارهی خود گرفتار میگردد و هرگز به قرب الهی نایل نمیشود. چنین انسانی افقهاى حکومت معنوى و فرزانگى و آزادگى را نمىشناسد تا فضاى سینهی خود را آمادهی ظهور آن موعود بزرگ کند.
دلبستن به زندگى امروزین بینالمللى، هم زندگی را آشفته مىکند و هم دورى از حقّ و غفلت از خود را عمیقتر میگرداند. در حالىکه حضور در فرهنگ انتظار در چنین شرایطی شدیداً نجاتبخش است، چه رسد به پایان انتظار و ظهور منتظَر.
دل بشر هرچه سیاهتر شد و در هبوطِ بیشتری فرو رفت، علم او بیشتر علم سلطه و غلبه و استیلا بر دیگران شد و به علم ابزار و تکنیک تغییر ماهیت داد. و نه تنها مانع فهم درست ما از طبیعت شد بلکه مانع از آن گشت تا انسانها با طبیعت به عنوان آیت الهى همدلى و ارتباط داشته باشند و همدلى انسانها با یکدیگر و با خداى خودشان، مورد غفلت قرار گرفت.
در دورهی تجدّد نسبت ما با عالم، نسبتی خودخواهانه و متکبّرانه بود و در این امر به شیطان اقتدا مىکردیم که ما را به شجرهی ممنوعه نزدیک کرد و از عبودیت بازمان داشت. با نزدیکی به شجره بهخود حقّ دادیم هرطور که خواستیم اشیاء را تعریف کنیم و در آنها تصرّف نمائیم.
مردم با پیروزی انقلاب اسلامی و به صحنه آمدن اندیشهی دینی متوجه شدند خدا حافظ دین است و اولیائی را در جهان پروریده تا از آن طریق مردم را از سقوط در ظلمات آخرالزمان محفوظ دارند و نگذارند تاریکی کفر و نومیدی بر جهان غلبه کند.